مباهله بین چه کسانی اتفاق افتاد را از این سایت دریافت کنید.
ماجرای کامل مباهله که بین پیامبر(ص) و مسیحیان صورت گرفت
حوزه/ سرگذشت مباهله پیامبر اسلام، با هیئت نمایندگی نجران، از حوادث جالب و تکان دهنده و شگفت انگیز تاریخ اسلامی می باشد؛ اگرچه برخی از مفسران و سیره نویسان، در نقل جزئیات و تحلیل آن کوتاهی ورزیده اند، ولی گروه زیادی مانند زمخشری در کشاف و امام رازی در تفسیر خود و ابن اثیر در کامل در این باره داد سخن را داده اند.
خبرگزاری حوزه پخش زنده
جمعه ۳۱ تیر ۱۴۰۱ |۲۲ ذیحجهٔ ۱۴۴۳ | Jul 22, 2022
کد خبر: 861725
۴ شهریور ۱۳۹۸ – ۰۰:۴۴
چاپ
ماجرای کامل مباهله که بین پیامبر(ص) و مسیحیان صورت گرفت
حوزه/ سرگذشت مباهله پیامبر اسلام، با هیئت نمایندگی نجران، از حوادث جالب و تکان دهنده و شگفت انگیز تاریخ اسلامی می باشد؛ اگرچه برخی از مفسران و سیره نویسان، در نقل جزئیات و تحلیل آن کوتاهی ورزیده اند، ولی گروه زیادی مانند زمخشری در کشاف و امام رازی در تفسیر خود و ابن اثیر در کامل در این باره داد سخن را داده اند.
به گزارش خبرگزاری«حوزه» بیست و چهارم ذی الحجه، روز مباهله نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است که به این مناسبت مطلبی در این خصوص تقدیم می شود.
هیئت نمایندگی «نجران» در مدینه
بخش با صفای «نجران»، با هفتاد دهکده تابع خود، در نقطه مرزی حجاز و یمن قرار گرفته است. در آغاز طلوع اسلام، این نقطه تنها منطقه مسیحی نشین حجاز بود که به عللی از بت پرستی دست کشیده، و به آیین مسیحیت گرویده بودند.[۱]
پیامبر اسلام به موازات مکاتبه با سران دول و مراکز مذهبی جهان، نامه ای به اسقف نجران،[۲] «ابوحارثه» نوشت و طیّ آن نامه، ساکنان نجران را به آیین اسلام دعوت نمود. اینک مضمون نامه آن حضرت:
«به نام خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب. (این نامه ای است) از محمّد پیامبر خدا به اسقف نجران: خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب را حمد و ستایش می کنم، و شماها را از پرستش «بندگان» به پرستش «خدا» دعوت می کنم. شما را دعوت می کنم که از ولایت بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند وارد آیید، و اگر دعوت مرا نپذیرفتید (لااقل) باید به حکومت اسلامی مالیات (جزیه) بپردازید (که در برابر این مبلغ جزیی از جان و مال شما دفاع می کند) و در غیر این صورت به شما اعلام خطر می شود.[۳]
و برخی از مصادر تاریخی شیعه اضافه می کند که آن حضرت آیه مربوط[۴] به اهل کتاب را، که در آن همگی به پرستش خدای یگانه دعوت شده اند نیز نوشت.
نمایندگان پیامبر وارد نجران شده، نامه پیامبر را به اسقف نجران دادند. وی نامه را با دقت هر چه تمامتر خواند. و برای تصمیم، شورایی مرکب از شخصیت های بارز مذهبی و غیر مذهبی تشکیل داد. یکی از افراد طرف مشورت، «شرحبیل» بود که به عقل و درایت و کاردانی معروفیت کامل داشت. وی در پاسخ «اسقف»، چنین اظهار نمود: اطلاعات من در مسائل مذهبی بسیار ناچیز است. بنابر این، من حق ابراز نظر ندارم، و اگر در غیر این موضوع با من وارد شور می شدید؛ می توانستم راه حلهایی در اختیار شما بگذارم.
اما ناچارم مطلبی را تذکر دهم و آن اینکه: ما مکرر، از پیشوایان مذهبی خود شنیده ایم: روزی منصب نبوت از نسل اسحاق به فرزندان «اسماعیل» انتقال خواهد یافت، و هیچ بعید نیست که محمد که از اولاد اسماعیل است، همان پیامبر موعود باشد!
شورا نظر داد که گروهی به عنوان «هیئت نمایندگی نجران» به مدینه بروند، تا از نزدیک با محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ تماس گرفته، دلائل نبوت او را مورد بررسی قرار دهند.
بدین ترتیب، شصت تن از ارزنده ترین و داناترین مردم «نجران» انتخاب گردیدند، که در رأس آنان سه تن پیشوای مذهبی قرار داشت:
۱ ـ «ابوحارثه بن علقمه»، اسقف اعظم نجران که نماینده رسمی کلیساهای روم در حجاز بود.
۲ ـ «عبدالمسیح»، رئیس هیئت نمایندگی که به عقل و تدبیر و کاردانی معروفیت داشت.
۳ ـ «اَیهَم» که فردی کهنسال و یکی از شخصیت های محترم ملت نجران به شمار می رفت.[۵]
هیئت نمایندگی، طرف عصر در حالی که لباس های تجملی ابریشمی بر تن، و انگشترهای طلا بر دست و صلیبها بر گردن داشتند، وارد مسجد شده به پیامبر سلام کردند. ولی وضع زننده و نامناسب آنها آن هم در مسجد، پیامبر را سخت ناراحت نمود. آنان احساس کردند که پیامبر از آنان ناراحت شده است، اما علت ناراحتی را ندانستند. فوراً با عثمان بن عفان و عبدالرحمان بن عوف، که سابقه آشنایی با آنان داشتند، تماس گرفتند، و جریان را به آنها گفتند. آنها اظهار داشتند که حل این گره به دست علی بن ابی طالب است. وقتی به امیرمؤمنان مراجعه کردند، علی ـ علیه السّلام ـ در پاسخ آنها چنین گفت: شما باید لباسهای خود را تغییر دهید، و با وضع ساده، بدون زر و زیور به حضور حضرت بیایید. در این صورت، مورد احترام و تکریم قرار خواهید گرفت.
نمایندگان نجران، با لباس ساده بدون انگشتر طلا، به محضر پیامبر شرفیاب شده، سلام کردند. پیامبر با احترام خاص، پاسخ سلام آنان را داد، و برخی از هدایایی را که برای وی آورده بودند؛ پذیرفت.
نمایندگان، پیش از آنکه وارد مذاکره شوند، اظهار کردند که وقت نماز آنان رسیده است. پیامبر اجازه داد که نمازهای خود را در مسجد مدینه، در حالی که رو به مشرق ایستاده بودند، بخوانند.[۶]
مذاکره نمایندگان نجران
گروهی از سیره نویسان و محدثان و مورخان اسلامی، متن مذاکره نمایندگان نجران را با پیامبر نقل کرده اند، ولی مرحوم سید بن طاوس، خصوصیات مذاکره و سرگذشت مباهله را دقیقتر و جامعتر و مبسوطتر از دیگران نقل کرده است. وی تمام خصوصیات مباهله را از آغاز تا پایان از کتاب مباهله «محمد بن مطلب شیبانی»[۷] و کتاب عمل ذی الحجه «حسن بن اسماعیل» نقل کرده است.[۸] ولی نقل تمام جزئیات این واقعه بزرگ تاریخی ـ که متأسفانه برخی از سیره نویسان حتی در اشاره به آن کوتاهی نموده اند ـ از حوصله این کتاب خارج است. فقط گوشه ای از مذاکرات آنان را که «حلبی» در سیره خود آورده است، در اینجا منعکس می نماییم.[۹]
پیامبر: من شما را به آیین توحید و پرستش خدای یگانه و تسلیم در برابر اوامر او دعوت می کنم. سپس آیاتی چند از قرآن برای آنان خواند.
نمایندگان نجران: اگر منظور از اسلام، ایمان به خدای یگانه جهان است، ما قبلاً به او ایمان آورده و به احکام وی عمل می نماییم.
پیامبر: اسلام علائمی دارد و برخی از اعمال شما حاکی است که به اسلام واقعی نگرویده اید. چگونه می گویید که خدای یگانه را پرستش می کنید، در صورتی که شماها «صلیب» را می پرستید، و از خوردن گوشت خوک پرهیز نمی کنید و برای خدا فرزند معتقدید؟
نمایندگان نجران: ما او را خدا می دانیم، زیرا او مردگان را زنده کرد، و بیماران را شفا بخشید، و از گِل پرنده ای ساخت و آن را به پرواز درآورد، و تمام این اعمال، حاکی است که او خدا است!
منبع مطلب : www.hawzahnews.com
رویداد مباهله
رویداد مباهله
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
با مباهته اشتباه نشود.
محمد
سیره نبوی اقدامات معجزات جانشینی محمد ستایش دیدگاه مرتبط درگاه محمد درگاه اسلام نبو
رویداد مباهله از رویدادهای صدر اسلام است. مباهله یعنی لعنت فرستادن و نفرینکردن همدیگر. سنت مباهله از دیرباز در میان برخی جوامع بشری و به ویژه اقوام سامی متداول بودهاست.[۱]این واقعه در دوران پیامبر اسلام هنگامی رخ داد که پیامبر اسلام و اهل بیت او در یکسو و مسیحیان نجران در دیگر سو آمادهٔ مباهله یا نفرین طرف دیگر شدند. این واقعه پس از آن روی داد که محمد در نامهای مسیحیان نجران را به اسلام دعوت کرده بود. به دنبال آن جمعی از مسیحیان نجران به مدینه آمده بودند تا در مورد درستی دعوت پیامبر تحقیق کنند و با او دربارهٔ خدا بودن عیسی به محاجه (دلیل آوردن) پرداخته، و دلایل محمد برای بشر بودن عیسی برای آنها قانع کننده نبود سرانجام بحثشان به جایی کشید که محمد خواست تا با آنها به مباهله بپردازد.[۲] هر یک از دو طرف با افراد خود به محل مباهله رفتند. هنگامیکه مسیحیان آگاه شدند محمد قصد دارد با عزیزترین نزدیکان خود یعنی علی، فاطمه، حسن و حسین آنها را به چالش بکشد مطمئن شدند که اگر محمد به خودش مطمئن نبود جان خانوادهاش را به خطر نمیانداخت. پس از مباهله کناره گرفتند.[۳][۴]
از ام سلمه نقل کردهاند که در همان روز رسول خدا آن چهار تن همراهان خود را در زیر عبای موئی و مشکین رنگ خود گردآورد و این آیه را تلاوت نمود:
«إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً»[۵]
این رویداد از سوی مسلمانان به عنوان یکی از برجستگیهای اهل بیت محسوب شده و به عنوان دلیلی برای اثبات این امر که اصحاب کسا محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین میباشند، استفاده میشود.[۳]
بیست و چهارم ذیالحجه روز مباهله نام دارد.
جارالله زمخشری از دانشمندان بزرگ معتزلة، در کتاب تفسیر کشاف به فضیلت اصحاب کسا (کسانی که در روز مباهله همراه پیامبر بودند) اشاره کردهاست.[۶][۷]
آیه مباهله[ویرایش]
مقالهٔ اصلی: آیه مباهله
فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکَاذِبِینَ(۶۱)
«ﭘﺲ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﻣﺠﺎﺩﻟﻪ ﻛﻨﺪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺁﻣﺪ تو را ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺶ، ﭘﺲ ﺑﮕﻮ ﺑﻴﺎﺋﻴﺪ ﺑﺨﻮﺍﻧﻴﻢ ﭘﺴﺮﺍﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻭ ﭘﺴﺮﺍﻧﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﻭ ﺯﻧﺎﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻭ ﺯﻧﺎﻧﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﻭ نفسهایمان ﺭﺍ ﻭ ﻧﻔﺴﻬﺎیتان ﺭﺍ، سپس نفرین ﻧﻤﺎﺋﻴﻢ، ﭘﺲ ﺑﮕﺮﺩﺍﻧﻴﻢ ﻟﻌﻨﺖ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺩﺭﻭﻏﮕﻮﻳﺎﻥ». (سورهٔ آلعمران-آیهٔ ۶۱)
محمدحسین طباطبایی میگوید:[۳]
رسول خدا در مقام امتثال این فرمان از «انفسنا» به غیر از علی و از «نسائنا» به جز فاطمه و از «ابنائنا» بجز حسن و حسین را نیاورد. آشکار میشود برای کلمه اول به جز علی و برای کلمه دوم به جز فاطمه و از سوم به جز حسن و حسین مصداق نیافت و انگار منظور از «ابناء» و «نساء» و «انفس» همان اهل بیت رسول خدا بوده. همچنانکه در بعضی روایات به این معنا تصریح شده، پس از آن که رسول خدا نام همراهان را با خود آورد؛ گفت: «پروردگارا ایناناند اهل بیت من»، چون این عبارت میفهماند .»
هنگامی که آیه مباهله نازل شد، پیامبر اسلام علی بن ابی طالب و فاطمه و حسن و حسین را به حضور طلبید و گفت اللهم هولاء اهلی (بار پروردگارا! اینان اهل بیت من هستند).[۸]
شیعه همچنین یکی از دلایل برتری و امتیاز علی برای جانشینی پیامبر اسلام را این ماجرا میداند.[۳]
معنای لغوی و اصطلاحی مباهله[ویرایش]
مباهله در اصل از «بَهل» به معنی رها کردن و برداشتن قید و بند از چیزی است. اما مباهله به معنای لعنت کردن یکدیگر و نفرین کردن است.[۳][۹] سنت مباهله از دیرباز در میان برخی جوامع بشری و به ویژه اقوام سامی متداول بودهاست. مباهله بر پایه این باور استوار است که در موارد نومیدی از اثبات حقیقت به طریق طبیعی، به عالم غیب روی آورده و درخواست کشف حقیقت از جانب خداوند میشود؛ از نمونههای دیگر میتوان به سوگند پاکدامنی در بین بابلیان اشاره کرد که در موارد اتهام زنان به انجام عمل خلاف عفت برگزار میشد یا رد شدن متهم از آتش هوله که در صورت بی گناهی گزندی به او وارد نمیشد و نیز برخی آزمایشهای مشابه دیگر که برای اثبات بی گناهی در بین بومیان عرب مرسوم بودهاست.[۱۰]در کتاب مقدس نیز مواردی از مباهله گزارش شدهاست. رقابت هابیل و قابیل نمونه ای از مباهله است که دو هدیه به پیشگاه خداوند تقدیم میدارند و خداوند یکی از آنها را برمیگزیند[۱۱]و به نشانه قبولی آتشی از آسمان بر هدیه فرد بر حق نازل میکند.[۱۲]
مباهله، در معنای اصطلاحی آن به معنای درخواست نزول لعن و عذاب بر مخالف پس از بیحاصل ماندن بحث و مناظره است[۱۳]و تنها به مواردی اختصاص دارد که دو طرف برای اثبات موضوعی غالب دینی و مذهبی، در مقابل یکدیگر قرار گرفته و از خداوند درخواست لعن و نفرین و نزول عذاب بر طرف دروغگو میکنند.[۱۴]
مباهله اختصاص به زمان پیامبر ندارد و در تمامی زمانها قابل اجرا است. در روایتی از جعفر صادق نقل شده: اگر سخنان حق شما را مخالفان نپذیرفتند، آنها را به مباهله دعوت کنید.[۱۵]
موقعیت جغرافیایی[ویرایش]
بخش نجران، با هفتاد دهکده تابع خود، در نقطه مرزی حجاز و یمن قرار گرفتهاست. در آغاز پیدایش اسلام این نقطه، تنها نقطه مسیحینشین حجاز بود که مردم آن، از بتپرستی دست کشیده و به آیین مسیح گرویده بودند.[]
ماجرای مسیحی شدن مردم نجران[ویرایش]
با توجه به اینکه نجران تنها منطقهٔ مسیحی نشین در حجاز بوده ابن هشام در سیره نبوی دلیل آن را دو داستان مشابه میداند.[]
شرح واقعه[ویرایش]
نامه محمد به اسقف نجران[ویرایش]
پیامبر اسلام در ادامه نامه نگاریهای خود به کشورها و قبایل همسایه نامه ای به مسیحیان نجران فرستاد. نامه محمد به اسقف نجران چنین بود: «به نام خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب. از محمد، پیامبر خدا، به اسقف نجران. خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب را ستایش میکنم و شما را از پرستش بندگان به پرستش خدا فرا میخوانم. شما را دعوت میکنم که از ولایت بندگان خدا بیرون شوید و در ولایت خداوند درآیید و اگر دعوت مرا نپذیرفتید باید به حکومت اسلامی جزیه (مالیاتی که از اهل کتاب گرفته میشود) بدهید وگرنه به شما اعلام خطر میشود»[۱۶]بزرگان مسیحی نجران بعد از دریافت نامه به مشورت باهم پرداختند و چون به نتیجه نرسیدند تصمیم گرفتند با محمد دیدار کنند.[۱۷]
منبع مطلب : fa.wikipedia.org